رمز و راز: بزرگترین مزیت در دنیای پر سر و صدای امروز
پلنگ ساوانا
حضور گونه پلنگ در ساواناهای افریقا، در بین گربه سانان دیگر غیرممکن بنظر میرسد، حتی از سمت محیط بانان گزارش میشود که پیش میآید که آنها تا هفتهها دیده نمیشوند.
آنها تنهایی خود را ترجیح میدهند، اصولا فقط در زمان جفت گیری است که آنها را جفت میبینند، و سپس دوباره به تنهایی خود باز میگردند.
پلنگ ها جز گونه عمومی محسوب میشوند که میتوانند در طیف نسبتاً وسیعی از زیست بومها رشد کنند و از گستره متنوعی از منابع برای تغذیه خود استفاده کنند.
و این آنها را به شکارچیانی قدرتمند تبدیل کرده. آنها شکار خود را تعقیب میکنند، نگاه میکنند، صبر میکنند، پنهان میشوند، و میتوان گفت که زمانبندی برای آنها حکم حیات یا مرگ را دارد.
در مقایسه با شیرهایی که با تکیه بر کار تیمی، و همچنین قدرت بالا، عموماً به صورت گروهی شکار میکنند، پلنگها باید مراقبت بیشتری داشته باشند، زیرا یک حرکت اشتباه میتواند برای آنها بسیار بیشتر از یک فرصت از دست رفته هزینه داشته باشد.
اما با این حال، گزارش میشود که با توجه به جثه کوچک ترشان، رویارویی با پلنگها شاید برای انسان بسیار وحشتناکتر باشد.
البته در بیشتر موارد از ما دوری میکنند و اگر نزدیک باشیم از سر راه خارج میشوند.
من تجربه دیدن یک پلنگ را در جنگلهای قله “مته خانی” ایران را داشتهام، حدود ساعت 7 عصر در حال پایین آمدن از قله همراه با مردم محلی بودیم که به محض دیدن آن، محلیها گفتند نترسید زیرا آنها از ما دور میشوند.
اما اگر به هر دلیلی در سر راه آنها قرار بگیریم، سخت نیست که ببینیم مهارت، غیرقابل پیش بینی بودن و سرعت یک پلنگ به طور بالقوه بسیار بدتر از مواجح شدن با یک شیر است.
قدرت شیر آشکارترین نوع قدرت است: خود قدرت، قدرت فیزیکی محض
ما میدانیم که به عنوان انسان، چیزهای بیشتری داریم که فوق العاده مفید است و استفاده از آن، اهرم روشنی را در دنیای فضا و زمان فراهم میکند.
از سوی دیگر، پلنگ مزیت افزوده خود را از چیزی که کمتر آشکار است، به دست می آورد:
رمز و راز
رمز و راز غیرقابل پیش بینی و نامطمئن است، گیج کننده و جذاب، وقتی با یک راز روبرو میشوید، در نهایت خود را شکست خرده میبینید، زیرا موضوع رمز و راز مزیت دانشی دارد.
در شرایط مناسب، شما میتوانید یک شیر را بهتر از یک شیر هم نوع خودش بخوانید، زیرا شما یک مزیت دانش انسانی را دارا هستید، که به طور فرضی میتواند بر قدرت فیزیکی غلبه کند.
پلنگ به عنوان یک شکارچی تنها به مهارت و اطلاعات خالص متکی است، عدم تعامل اجتماعی آن نیز باعث شده که اطلاعات کمتری را ارائه دهد.
او همیشه بیشتر از شما میداند، و این ظرفیت یک مزیت استراتژیک را فراهم میکند که اساساً شما را نه با زور، بلکه با قوانین نامرئی قدرت شما را در یک بازی روابط درگیر کرده، و به سمت خود میکشاند.
فیلسوف فرانسوی، میشائیل فوکو، مسلماً یکی از تأثیرگذارترین متفکران 50 سال اخیر است و به همان اندازه که منفور است، محبوب نیز هست، اما با نگاهی فراتر از شکاف ایدئولوژیکی که فعالیت او ایجاد کرده است، به سراغ بینش بزرگ او در مورد قدرت میرویم:
قدرت یک نهاد یا ساختار نیست، بلکه نیروی خاصی است که ما از آن برخورداریم، این نامی است که فرد به یک موقعیت استراتژیک پیچیده در یک جامعه خاص نسبت میدهد.
قدرت بدون تعامل و رابطه وجود خارجی ندارد، و فوکو نیز استدلال میکند که قدرت همان دانش است، کسی که بیشتر در مورد تعاملی که بین دو یا چند عامل رخ میدهد بداند، میتواند تأثیرگذاری بیشتری، به روشهای ظریفی که مزیت استراتژیک دانشی ایجاد میکند، بر آن داشته باشد، حتی اگر نقطه مقابل یک شیر باشد، که از نظر فیزیکی توانمندتر است.
در ساختمان فیزیک کلاسیک، شیر برنده خواهد بود. اما در سطح اطلاعات، یک انسان میتواند با دانش برتر خود از نظر فنی بر آن قدرت بیرحمانه شیر غلبه کند.
وقتی به کلمه رمز و راز فکر میکنیم، اکثر ما آن را با این نوع قدرت ذهنی مرتبط نمیکنیم، اما راز در هسته خود صرفاً یک عدم تقارن دانش بین شما و موضوع مورد تحقیق است، حال این موضوع پلنگ و مقاصد آن باشد، یا سؤالات بزرگ زندگی مثل مرگ، که باعث عدم اطمینان در زندگی روزمره ما شده است.
در اولی، شی یک موجود زنده است – پلنگ – اما در دومی، شیء خود دانش گمشده است. راز
سوال “بعد از مرگ چه اتفاقی میافتد؟” ما به عنوان یک موجود زنده به یک شی تبدیل میشویم،
زیرا احتمالاً این “چیز” پاسخی دارد که حاوی اطلاعاتی است که برای امرار معاش خود باید بدانید، زیرا به شما برتری قدرتی نسبت به آن میدهد.
حتی زمانی که پلنگ را شیء میپنداریم، او فقط یک مکان نگهدارنده است، زیرا چیزی که به او قدرت میدهد هنوز فقط دانشی است که او دارد و شما ندارید که به آن نیاز دارید.
او در این بازی از چیزی فراتر از قدرت، نیرو و سر و صدا به نفع خود استفاده میکند. او از رازی نامرئی، تاثیر گرفته از دانش و اطلاعات برای جذب قدرت به سمت خود استفاده میکند.
این مزیت دانشی آنقدر مهم است که یک مبارز بزرگ تاریخ که تجربه بسیاری در برنده شدن دارد، میگوید:
استراتژی یعنی دیدن چیزهایی که با چشم نمیتوان دید. – میاموتو موساشی
این مبارزان میدانند که چیزهای زیادی هست که نمیدانند، و این حالت روانی برای آنها دلیلی برای خالی کردن ذهنشان در حین مبارزه است و برای آن هر روز تمرین میکنند.
کلمه قدرت مفاهیم منفی زیادی دارد و و معنای غیراخلاقی آن بسیار قویتر است، اما در هسته آن، وقتی در مورد قدرت صحبت میکنیم، تنها چیزی که واقعاً در لذت بخش است، توانایی رسیدن به آنچه در طول مسیرمان میخواهیم است.
زندگی در حوزه اجتماعی
همه ما به روشی شهودی این کار را انجام میدهیم و این یکی از اجزای ضروری زندگی است.
در هر گونه از رقابت و همکاری عنصری از قدرت دیده میشود.
و در دنیای امروز، درک اینکه قدرت چیست و چگونه کار میکند، مهمتر از همیشه شده است.
همچنین در این میان قدرت رمز و راز، بسیار نگران کننده است.
ما در زمانی دورهای زندگی میکنیم که میتوان آن را چهارمین انقلاب بزرگ در تاریخ گونه خود بدانیم.
پس از انقلاب اولیه در ذهن ما که به ما فرهنگ و زبانهای پیچیده را داد، با انقلاب کشاورزی، یکجا نشین شدیم، و بسیاری از آنها تا چند صد سال پیش که انقلاب صنعتی عصر رشد بیسابقهای را آغاز کرد، ثابت بودند.
انقلاب چهارم، انقلاب اطلاعات، اکنون شروع شده است، و به آرامی همه چیز را تغییر میدهد، نام آن خود گویای این است که واحد پول آینده چگونه خواهد بود، اما اطلاعات با دانش یکی نیست و اینجاست که قدرت رمز و راز به میان میآید.
اینترنت اطلاعات را دموکراتیک کرده است، دیگر هیچ دربانی برای چیزهایی که میدانیم و به آنها فکر میکنیم وجود ندارد. کتابخانهها همگی بارگذاری شدهاند. مدارک و شواهد همگی به صورت آنلاین در دسترس هستند. خوب یا بد، حالا دیگر همه برای خود صدایی دارند.
از یک طرف، این سطحی از خلاقیت و همکاری را آزاد کرده است که قبلاً ممکن نبود.
و از سوی دیگر، اکثریت قریب به اتفاق اطلاعاتی که توسط این صداها ایجاد میشود، چیز جدیدی که اضافه نمیکند هیچ، بلکه اغلب باعث آسیب نیز میشود.
ما هرگز دانش بیشتری را در اختیار نداشتهایم – همان دانش ناب، کلید قدرتی که از آن صحبت میکنیم – و همچنین هیچوقت اینقدر سر و صدای اضافه، فریاد بیشتر و اطلاعات پوچی که با دانش اشتباه گرفته میشود، نیز نداشتهایم.
برای درک بهتر نسبت به این مفهوم، میتوانید مقاله “مهمترین توانایی در قرن 21“ را مطالعه کنید.
اطلاعات، بلوک سازنده دانش و قدرتی است که ارائه میشود، اما دانش بهعنوان یک چیز، خود از توانایی فکر کردن به چیزهای جالب و بدیع ناشی میشود، که محصول خلاقیت است و در دنیای واقعی کاربرد دارد.
در دنیای پر نویز امروزی، اکثر مردم راحت طلب شدهاند وعادت کردهاند به تولید اطلاعاتی که فاقد دانش است.
اکثرا مشغول فریاد زدن اولین چیزی هستند که به ذهنشان میرسد، چیزی که جلب توجه کند، زیرا این همان چیزی است که همه میخواهند بشنوند، چیزی که مردم از شنیدن آن راحت هستند.
این اطلاعات پوچ فقط در دنیای انسان، و به طور موقت جواب میدهد، زیرا هیچ رمز و رازی در آن اطلاعات وجود ندارد، در واقع خود را به مردم تحمیل میکند، اما نمیتواند آنها را به سمت خود بکشاند، چیزهای پر سر و صدا فقط تا زمانی که از نزدیک دیده نشدهاند، مرموز هستند.
با این حال، دانش یا توانایی فکر کردن به چیزهای جالب و بدیع، بیانگر فردیت است و روی رقابت کوتاه مدت تمرکزی ندارد. این دانش فقط چیزها را میداند زیرا برای دانستن چیزها کار میکند، و با این چیزها، در دنیا وارد عمل میشود، چه از طریق هنر باشد، چه از طریق فناوری، چه علم یا تجارت.
و با گذشت زمان، عدم تقارنی که این دانش بین حامل دانش و دیگران ایجاد میکند، بهعنوان جذبهای عمل میکند که مردم را به سمت خود میکشاند، خواه از طریق برندی که طنینانداز شود، صدایی که شکوفا شده، یا سبکی از انسان که سخن میگوید.
در طول تاریخ، پلنگ در اساطیر مختلف به عنوان نماد قدرت مطرح شده است، همچنان ترس و هیبت را برمیانگیزد، و این ترس از همان هستهای سرچشمه میگیرد که علم را با هنر، و دین را با فلسفه پیوند میدهد. این رقص ما با ناشناختهها، غیرقابل پیش بینیهاست که نوید “وحدت” را میدهد، کمال و سعادتی که از زمانی که شروع به راه رفتن روی زمین کردهایم، آرزویش را داشتهایم.
برای ما، قدرت پلنگ ممکن است ناامن باشد، اما برای خودش، منبع امنیت است.
آلبرت انیشتین زمانی نوشت:
زیباترین چیزی که میتوانیم تجربه کنیم، اسرارآمیز بودن آن است، کسی که احساسش برای او غریبه است، و دیگر نمیتواند برای تعجب کردن مکث کند و در هیبت بایستد، مثل یک مرده است که چشمانش بسته شده است.
و تا زمانی که چشمان ما روی هر آنچه که مرموز است، و هر چیزی که حامل این عدم تقارن دانش است، باز باشد، مهم نیست که چقدر سر و صدای پوچ وجود دارد زیرا توانایی اندیشیدن به چیزهای جالب و بدیع را دارا هستیم.