فلسفه کسب و کار تکنفره
موفقیت شما را غافلگیر میکند و زندگی بر اساس این تجربه، بیشترین رشد را برای من به ارمغان آورده است.
کار کمتر برای استراحت، برای بازیابی برای کیفیت بهتر کار
درآمد بیشتر هم یک مفهوم نسبی است، معتقدم که هر کسی میتواند بیش از نیاز خود درآمد داشته باشد.
با داشتن زمان آزاد کافی، سرمایه و شبکه کسبوکار شخصی میتوانید تقریباً هر چیزی که در این زندگی میخواهید را انجام دهید.
اما نگران نباشید، من هم در دام خواستن زندگی به سبک رسانه افتادهام.
رویای دفتر کار زیبا
با لبتاب لب ساحل
شن در میان انگشتان پا.
برنزه مانند خوشگل آقا.
کوکتیل و نارگیل و نی و تمام همین تصاویر رنگی که خودتان میدانید.
برای من هم اینطور بود، تا وقتی که آن را تجربه کردم.
شروعش فوقالعاده است، اما وقتی آن را به دست میآورید، این سبک زندگی به سرعت جذابیت خود را از دست میدهد (مگر اینکه انتقالدهندههای عصبی که به حال و هوای شما نیرو میبخشند را از طریق قدردانی، شکرگزاری و آگاهی از لحظه حال تغییر دهید).
مهمانیها و موانع زبانی نیز برای من قدیمی شد.
کار با لبتاپ روی ساحل به شدت دروغش روشن شد.
منظورم این است کدام دیوانهای میخواهد این کار را انجام دهد؟
آیا میخواهید در جایی کار کنید که حتی نمیتوانید صفحه نمایش خود را به دلیل نور خورشید ببینید؟ علاوه بر این، بعد از 30 دقیقه از شدت گرما باید دوباره به داخل برگردید.
من اولین بار کلمه نوماد را از سروش شنیدم، یک سبک زندگی دیجیتالی، که میتوانید در مورد آن مطالعه کنید اما آن را نیز تجربه کردم.
هدف این نامه بد گفتن از سبک زندگی دیجیتال نوماد نیست. من سمت مثبت سکه را کنار گذاشتم تا تصویری بسازم. ببینید آیا این سبک زندگی مناسب شما هست یا نه.
“همانطور که آلن واتس میگوید، “همه چیز در حد اعتدال مفید است.”
من میخواهم در مورد همین مسئله صحبت کنم.
- اعتدال
- پایداری
مدل کسبوکاری که به شما اجازه میدهد از طریق تمرین، آزمایش و تکرار، سبک زندگی ایدهآل خود را ایجاد کنید.
راهی برای ایجاد منبع درآمد خلاقانه با مهارتها، علایق و افرادی که با آنها هماهنگ هستید.
مسیر جدیدی که آمده است تا بماند، اما هنوز به عنوان یک “تابو” دیده میشود زیرا مردم به باورها و راههای راحت زندگی خود بسیار وابسته شدهاند.
میگویم تابو چون موانع ذهنی دوستانی که با من همراه شدهاند را هر روز میبینم، جوانانی زیبا و خوش نیت که از تپه نگارش زندگی به سختی در حال گذر هستند.
به لطف اینترنت، و برخورد ایدهها و راه حلهایی که طی سالها ساخته شدهاند، هر کسی میتواند ارزش خود را از طریق خودآموزی افزایش دهد، خود را به یک برند تبدیل کرده و فرصتها را به سوی خود جلب کند.
از والدینتان بپرسید آیا میتوانند یک وبسایت بسازند؟!، یک محصول آپلود کنند؟ و با یک میلیون تومان و کمی خودآموزی دکمه پرداخت را فعال کنند.
جدی بپرسید!
آیا این را به عنوان یک فرصت درک میکنید؟ یا “فقط چیزی است که افراد موفقتر از شما میتوانند انجام دهند؟”
در نهایت باید بگویم، تا خشمگین نشدهام شروع کنید.
نه تا یک سال آینده که مهارتهای شما کامل شود.
منظورم همین الان است.
اگر در حال خواندن این درسنامهاید، فرض میکنم که 18 تا 35 ساله هستید (من شما را میبینم ;))
به این معنی که شما 18-35+ سال تجربه منحصر به فرد دارید.
مشکل؟!
شما ارزش تجربیاتتان را نمیبینید. فکر میکنید زندگی شما کسلکننده است… یا حداقل مراحل بهرهبرداری از خودتان بیش از حد گیج کننده شده است. جالب است، چون صدها هزار نفر هستند که دوست دارند بدانند چرا شما آنچه انجام میدهید را انجام دادهاید، آنها آن را کسلکننده نخواهند دانست.
انسانهای موفق با درآمد بالا، اصولا به بدن یا سبک زندگی پر زرق و برق خود برای درآمد وابسته نیستند.
آنها یکبعدی نیستند، ذهن خود را به همان اندازه که بدن خود را تمرین میدهند، تقویت میکنند. آنها عمومی و پهن حرکت میکنند، متخصصان را استخدام میکنند، و متخصصان، در 90٪ مواقع، رباتهایی هستند که برای انجام وظایف تکراری طراحی شدهاند.
یک انسان باید بتواند پوشک خود را عوض کند، یک حمله یا دفاع را برنامهریزی کند، یک گوسفند را ذبح کند، یک کشتی را هدایت کند، یک ساختمان را طراحی کند، یک بیانیه را بنویسد، حسابها را متعادل کند، یک دیوار بسازد، اگراستخوان در رفت، آن را جا بیندازد، مرگ را تسلی دهد، دستور بگیرد، دستور بدهد، همکاری کند، به تنهایی عمل کند، معادلات را حل کند، یک مشکل جدید را تجزیه و تحلیل کند، با دستانش کود بپاشد، یک کامپیوتر را روشن کند، یک وعده غذایی خوشمزه بپزد، به طور کارآمد مبارزه کند، با شجاعت بمیرد، و در انتها تخصص را برای باغ وحش کنار بگذارید. Robert A. Heinlein
شما نمیدانید چگونه تجربیات خود را به گونهای بیان کنید که دیگران بتوانند ارزش آن را درک کنند.
این همان چیزی است که همه در شبکههای اجتماعی میخواهند انجام بدهند.
ارتباط مؤثر
برخی بسیار جعلی هستند، اما این مشکل آنها است. نه شما و نه من.
مسئله جالب بودن نیست، مسئله یادگیری این است که چه چیزی کلمات شما را برای دیگران جالب میکند.
مدل کسبوکار تک نفره چیست؟
کسبوکار تک نفره برای من بعد از تجربه یک دفتر کار زیبا با 300 نیرو آغاز شد.
مدل کسبوکار تک نفره، به نظر من، برای کسانی است که به خودکفایی، آزادی زمانی و مکانی اهمیت میدهند.
این موارد در نظر بگیرید:
- شبکههای اجتماعی برای ساخت اهرم، جذب همفکران و ساختن نامی برای خود (از هیچ)
- ابزارهای بدون کد و نرمافزار برای محصول دیجیتال، میزبانی محصولات و لیست مخاطبین
- طراحی سبک زندگی برای ایجاد برنامه کاری که بهترین تناسب را برای ما دارد
- در شروع معمولاً 2-4 ساعت کار در روز، گاهی بیشتر اگر وارد حالت جریان شوید
این کیفیت، احساس زنده بودن شما را افزایش میدهد.
اینترنت به همه این امکان را داده است که کارآفرین شوند، ساعات کاری خود را انتخاب کنند و درآمدی بر اساس علاقههای خود کسب کنند.
هیچ دو نفری نیستند که به زاویه منحصر بفردی از واقعیت علاقهمند باشند، و در ادامه همانطور که تکامل مییابید و تجربه بیشتری کسب میکنید، قرار نیست که به واقعیت مشترک خاصی برسید؛ همه منحصربفرد خواهند بود.
مدل کسبوکار تک نفره بهترین گزینه برای 95٪ افراد است، به ویژه اگر تازه شروع کردهاید. هر بنیانگذار موفق، سفر کارآفرینی خود را با دو چیز شروع کرده است، “ایده و خودش”. آنها با یک شرکت میلیارد دلاری شروع نکردهاند، اما ما تمایل داریم آنچه که میبینیم را باور کنیم و ذهن خود را در سطح غوطهور شدهای، محدود میکنیم.
چرا مردم در کسبوکار تک نفره خود شکست میخورند؟
چند دلیل وجود دارد:
- شما یا باور نمیکنید که ممکن است یا تجربه کافی ندارید.
- نمیفهمید که هر جنبهای از کسبوکار شما یک مهارت است که نیاز به بهبود دارد (در ابتدا ضعیف خواهید بود)
- به بازخورد گوش نمیدهید یا نمیدانید چگونه در مورد افکارتان صحبت کنید (اگر دانش شما جذاب نیست، باید آن را جذاب کنید با یادگیری چگونه فکر کردن)
- شما شتاب خود را از دست میدهید زیرا سعی میکنید پیام خود را بیش از حد پیچیده کنید تا منحصر به فرد و هوشمند شود.
- دلیلی به اندازه کافی مهم ندارید که همه موانع سر راه خود را پشت سر بگذارید (دلیل شما باید زندگی شما را زنده کند، تا جایی که حتی اگر به هدف نهایی نرسید، ارزش ادامه دادن را داشته باشد)
- به دیگران نگاه میکنید که چندین سال از شما جلوتر هستند و زمانی را که برای به دست آوردن مهارتهای مناسب لازم است را دست کم میگیرید.
- شما بیش از حد خود را تحلیل میکنید، حتی اگر در ماه اول نتیجه نگیرید، ایمان نخواهید داشت که با گذشت زمان نتیجه خواهید گرفت.
این لیست ادامه دارد، شما باید برای عزت نفس ارزش قائل شوید. شما باید اوضاع را به دست خود بگیرید و درک کنید که هیچ کس قرار نیست هر جمعه به شما حقوق بدهد.
2 راه برای شروع یک کسب و کار تک نفره با تجربه صفر
مردم یا تجربه کافی ندارند و یا باور نمیکنند که آنها هم میتوانند تجارت کنند.
ابتدا، تجارت را چیزی فراتر از مبادله ارزش ندانید. شما با تبادل ارزش، چیز مفیدی دریافت میکنید، اگر میخواهید واقعاً در دنیایی که حول محور پول میچرخد، اقدامی انجام دهید، اقدامات خیرخواهانهتان را کنار بگذارید، از خودگذشتگی برای ایجاد احساس خوب نسبت به خود، نسخه دیگری از خودخواهی است.
اگر به دوستان یا خانواده خود در مورد هر موضوعی که در زندگی خود یاد گرفتهاید کمک میکنید، پس تجربه کافی دارید.
فکر میکنید چگونه تجربه کسب میکنید؟
بدون پا گذاشتن در عرصه واقعیت، تجربه کسب نخواهید کرد. شما با تمرین مهارتهای خود در یک محیط واقعی تجربه کسب میکنید.
اگر یک فریلنسر میتواند در ازای پول به مشتریانی با تجربه صفر (برای کسب تجربه) دسترسی پیدا کند ، شما چرا نمیتوانید چیزی با ارزش را به صورت آنلاین پست کنید بدون اینکه انتظاری در عوض آن داشته باشید؟
این درک را برای خود منطقی کنید.
در اینجا 2 مسیر برای شروع وجود دارد:
مسیر 1) مبتنی بر مهارت
این رایج ترین مسیری است که شما را به سمت آن هدایت میکنند.
- یک مهارت بیاموزید.
- مهارت را آموزش دهید.
- مهارت را بفروشید.
حال این جهت انتقادی من را گوش دهید، شما نمیخواهید یک بعدی باشید، شما نمیخواهید برده مشتری باشید، چون مقیاس پذیر نیست. فریلنسرها از طریق پیامهای غیر مستقیم و سرد و بیحس درآمد کسب میکنند، و وقتی طبیعت انسان وارد بازی میشود و میخواهید مسیر خود را تغییر دهید، دوباره باید از صفر شروع کنید. این تجربه این روزهای من از مشاوره به آنهاست.
بجای این کار، مخاطبانی با علایق متنوع و در عین حال مرتبط ایجاد کنید.
مسیر 2) مبتنی بر توسعه
این مسیر دوم سریع و مورد علاقه من است.
این بر 4 بازار ابدی استوار است.
4 بازار ابدی، از مشکلات سودآور و سوزان شما نشات میگیرد. این قسمت اهداف بلند مردم است، که میتوانید به آنها کمک کنید تا به آنها دست یابند.
- سلامتی
- ثروت
- روابط
- خوشبختی
مسیر 1 فقط به ثروت توجه دارد. مهارتهای قابل فروش برای کمک به مردم برای کسب درآمد بیشتر. به طور پیش فرض، شما یک برند تک بعدی میسازید.
با مسیر 2، شما به معنای واقعی کلمه اهداف خود را در زندگی دنبال میکنید (برند)،
مشکلات خود را در حالی که به دنبال آن اهداف هستید (محتوا) حل میکنید،
و سیستمی ایجاد میکنید که به دیگران کمک میکند همین کار را انجام دهند (پیشنهاد).
اینگونه است که شما خودتان باشید، خودتان را بهبود ببخشید و از خودتان سود ببرید.
“اما محسن، من تازه شروع کردم!”
و هیچ مخاطبی ندارم.
دقت کنید، قرار نیست مطالبی مثل «چگونه در 3 روز یک میلیارد به دست آوردم» را بنویسید. امروزه دیگر انسانهای کمتری به این موضوع اهمیت میدهند. آنها آن را به عنوان یک کلاهبرداری میبینند.
رفتار شما در بازاریابی، نام تجاری و محتوا شما، همه دیدگاه شما را نشان میدهد.
تنها کاری که باید انجام دهید این است که صادق باشید.
کدام یک قرار است عملکرد بهتری داشته باشد؟
“چگونه در 3 روز یک میلیارد به دست آوردم”
یا
“چگونه قصد دارم در 5 سال یک میلیارد درآمد داشته باشم”
شما روی کدام یک کلیک میکنید؟ کدام را دنبال میکنید؟ کدام را باور و اجرا میکنید؟
خودآگاهی و تغییر رفتار از عوامل تعیین کننده موفقیت برند شما هستند. آیا از اینکه برند یا محتوای خود را به عنوان یک فرد خارجی چگونه میبینید آگاه هستید؟ آیا محتوایی را منتشر میکنید که واقعاً زندگی مردم را تغییر میدهد؟
مسیر 3) هر دو
زمانی که یک کسب و کار تک نفره راه اندازی میکنید، این وظیفه شماست که مهارتهای لازم را برای به نتیجه رساندن آن بیاموزید.
شما باید یاد بگیرید که چگونه یک عکس پروفایل، بنر، طرحها، بیوگرافی و محتوای متقاعدکننده، صفحه فرود و نرم افزارهای دیگری ایجاد کنید که دیگران نمیدانند چگونه از آن استفاده کنند.
و البته، نوشتن، که مهارت اساسی برای هر موفقیت تجاری است (که من آن را در سیستم آکوداما آموزش میدهم).
همانطور که در مورد سفر خود برای دستیابی به اهدافتان صحبت میکنید، با ساختن برند خود، مهارتها را (از طریق تجربه مستقیم در دنیای واقعی) یاد خواهید گرفت.
سپس، مهارتهایی را کسب خواهید کرد، که میتوانید آنها را برای کمک به برندهای دیگر بفروشید.
مدل کسب و کار تک نفره به نفع تکامل شخصی شماست. این چیزی است که شما را از بقیه متمایز میکند.
اگر فرصت را نمیبینید به این دلیل است که در میدان نبرد حضور ندارید.
فرصتها نمیتوانند در آگاهی شما ثبت شوند، زیرا شما حتی از در هم رد نشدهاید.
4 رکن کسب و کار تک نفره
برای کسانی که قصد دارند آنچه را که میدانند درست است را انجام دهند و به افرادی که میتوانند بیشترین کمک را داشته باشند، کمک کنند؛ برندسازی سنتی، بازاریابی، تولید محتوا و ایجاد پیشنهاد شما را به مسیر اشتباهی هدایت خواهد کرد.
برند شخصی قدرتمندترین ویترین فروشگاهی در زمان ماست. زیرا ارتباط انسانی را ایجاد میکند.
مدل کسبوکار سنتی از شما میخواهد که یک شخصیت از خود ایجاد کنید که بر اساس محصول، در مخاطبان خود با هزاران روش نیاز به داشتن محصول را ایجاد کنید، غیر از این است؟
روش ما اما، “مدل تجربه”، شما را به خود ایدهآل مشتری تبدیل میکند.
به این ترتیب، میتوانید در مسیر حل مشکلات خود، افرادی را که در مسیری مشابه شما هستند را جذب کنید و به آنها کمک کنید تا همین کار را انجام دهند.
یک امتیاز دیگر، لازم نیست ساعتهای بیشماری را صرف انجام تحقیقات بازار کنید تا بفهمید چه چیزی برای فروش بهتر است.
تنها کاری که باید انجام دهید این است که برای رسیدن به یک هدف وسواس پیدا کنید، مشکلات پیش آمده را حل کنید و سیستمی بسازید که به دیگران کمک کند، آن را سریعتر انجام دهند.
این سیستم فقط یک روش گام به گام برای چگونگی عقبگرد و حل سریع مشکلات بنیادین است.
مانند بالا رفتن از پلهها به طبقه اول و فرستادن آسانسور به پایین برای کمک به کسی.
شما بهترین نتایج را برای کمک به افراد سطح 1 پایینتر از خود خواهید یافت (و بیشترین چیزها را از آن خواهید آموخت، سطح آگاهی شما باید به شما کمک کند تا بتوانید همه آموزههای خود را ثبت کنید).
رکن اول: برندسازی
در تجارت، باید از تلاش برای یافتن «مشکل» برای حل آن دست بردارید.
در عوض، “هدفی” را که مردم در تلاش برای رسیدن به آن هستند را درک کنید.
سپس، در حل مشکلاتی که افراد را از دستیابی به آن هدف باز میدارد، متخصص شوید.
به آنها کمک کنید تا با بیشترین سرعت ممکن به آنجا برسند. این بزرگترین درخواست آنهاست.
برند شما چیزی است که هستید، کاری که انجام میدهید و کاری که انجام میدهند.
برای چه هدفی تلاش میکنید؟
چرا برای آن هدف کار میکنید؟ نتیجه مطلوبی که برای رسیدن به آن تلاش میکنید چیست؟ این همان دلایلی است که مردم بخاطر آن شما را دنبال خواهند کرد.
چیزی که در مورد برندسازی باید بدانید، این است که لازم نیست در بسیاری از مواقع مستقیماً بیان شود، مردم پیام برند شما را از طریق محتوای شما دریافت خواهند کرد، اما شاید بهترین مکان برای پیام اصلی، بیان یا محتوای بلند شما در آینده باشد، فعلا برای آن روز خود را آماده کنید.
رکن دوم: محتوا
مبتدیان باید این را درک کنند:
نام تجاری شما (در رسانههای اجتماعی) در مسیر 1تا3 ماه ترکیب انتشار محتوا شکل میگیرد.
ترکیبات محتوایی، از نظر دید یا دسترسی نیست، منظورم ترکیب پیام در ذهن مردم است تا زمانی که قطعات کل پیام شما در یک حرکت “کلیک” شود.
مردم قرار نیست شما را تنها با یک پست، ریلز، ویدیو یا مقاله درک کنند.
اگر میخواهید ذرهای قدرت بدست آورید، با بازی زمان آشنا شوید، روند را درک کنید.
Test of Time
در مورد چه چیزی بنویسیم؟
شما در مورد علایق، مهارتها و موضوعاتی مینویسید که قصد دارید بر آنها مسلط شوید. مواردی که به شما در رسیدن به اهدافتان به روشی منحصر به فرد کمک میکنند.
مثلا: محتوا در مورد دلیل پیدا نکردن مشکل، و روش تعیین هدف از طریق آن، که الان در حال مطالعه آن هستید.
تمام محتوا (توجه و رفتار انسان به طور کلی) حول مشکلات میچرخند. مشکلات نقطه شروع محتوای شما هستند، اما شما و دنبال کنندگانتان باید به اهداف مشابهی دست پیدا کنید که با آن مشکلات مرتبط شوند.
همه میتوانند هدف یکسانی از “زندگی خوب” داشته باشند، اما چگونه میخواهید آن را به واقعیت تبدیل کنید؟
روش من، مطالعه ذهن انسان، فلسفه، مدیتیشن و کار خلاقانه است.
برای شخص دیگری، میتواند طراحی وب، طرز فکر و تناسب اندام باشد.
و دیگری، اتوماسیون، بازاریابی و بهره وری
اگر چند نفر را در پایین یک کوه قرار دهید و از آنها بپرسید که چگونه به قله میرسند، همه آنها مسیر متفاوتی را ترسیم میکنند.
ترکیب منحصر به فرد ایجاد شده از این موضوعات جایگاه شما را نشان میدهد.
شاید این تعریف ترکیبی برای شما گیجکننده باشد، اما آیا شما را تکان میدهد؟
من یک مسیر واقعی را نشان میدهم زیرا میخواهم یک منبع مخاطب ارزشمند، قابل نفوذ و منعطف ایجاد کنم.
اگر روزی بخواهم به یوگا بپردازم، رژیم تمرینی منحصر بفرد خودم را (که سالها آن را تجربه کردهام) به یک دوره آموزشی تبدیل میکنم و آن را برای درآمد بیشتر میفروشم. من آن را برای مخاطبانم (که اهداف و علایق مشابهی با من دارند) به گونه ای بازاریابی میکنم که با مفید بودن، چذابیت بیشتری داشته باشد.
بخشی از تجربه یوگای من همراه با خواهرم نهال را در دوره یوگای تنآسا میتوانید ببینید.
چگونه در مورد این موضوعات بنویسم؟
در دوره آکوداما ، در مورد آن کامل صحبت میکنم.
4 علاقه اصلی را انتخاب کنید و سپس آنها را به اصول، “مربیان” برای الهام گرفتن و موضوعات فرعی تقسیم بندی کنید.
درباره کتابها، پادکستها، مقالات و پستهای اجتماعی تحقیق کنید تا ببینید دیگران چگونه درباره آن موضوعات صحبت میکنند.
میبینید! این فراتر از تجارت است، شما برای بهبود خود، یادگیری، نحوه تفکر و ایجاد یک زندگی معنادار پول دریافت میکنید.
درک کنید که این فقط یک نقطه شروع برای حرکت است، وقتی از کاری که واقعاً میخواهید انجام دهید آگاه شوید (چون در سطحی که قبلاً در آن بودید، آگاه نبودید) عوض خواهید شد.
در ابتدا، وظیفه شما این است که از آنچه که جواب میدهد، الگوبرداری کنید.
شما باید یاد بگیرید با نوشتن محتوای سطح مبتدی، موضوعات پیچیدهای زندگی خود را ساده کنید تا هم رشد رسانهای شما تضمین شود و هم خودتان را بهتر بفهمید، و این برای شما مهارت و قدرت ایجاد کنید.
به الگوی مورد علاقه خود نگاه کنید.
آیا آنها در ابتدا با محتوای زرد و جذاب مخاطبان خود را افزایش دادهاند؟
یا با آموزش دادن به مخاطبان و تدریس مهارتها و علایق جدید، مسئولیت کار تمام وقت خود را بر عهده گرفتند؟
رکن سوم: پیشنهاد
این قسمت مورد عللاه شماست، لازم نیست منتظر بمانید تا شروع به کسب درآمد کنید.
شما باید در اسرع وقت درآمد کسب کنید (با کمترین هزینه).
شما به چیزی برای تکرار، ساختن، بهبود و ارزشمندتر کردن نیاز دارید.
اولین پیشنهاد شما بد خواهد بود، مطمئن باشید، هیچ راه گریزی نیست، شما باید اولین نسخه مسخره خود را فوراً بیرون بیاورید.
نمیتوانید چیزی را که وجود ندارد را بهبود ببخشید.
باید یاد بگیرید که فروش چگونه است. شما به یک کشتی در دنیای واقعی نیاز دارید تا تمام آموختههای مهارت بازاریابی و فروش خود را در آن به کار ببرید.
“اوکی محسن، اما هنوز نمیدونم چی بفروشم؟”
اجازه دهید شما را با حداقل پیشنهاد قابل اجرا آشنا کنم .
MVO :
خدمات آموزش تک مهارتی که میتوانید آن را به قیمت رایگان تا 900 هزار تومان ارائه دهید.
خدمات مشاوره تک نفره که در آن میتوانید یک بسته ۴ تماس مشاوره را به قیمت 300 تا 5 میلیون تومان بفروشید.
اگر به سیستم آکوداما بپیوندید، تقریباً همیشه گزینه 2 را توصیه میکنم. من کار را با مشتری زمانگیری که باعث میشود احساس کنید وقت برای تولید محتوا ندارید را شروع نمیکنم.
اما، اگر میخواهید مهارتی را برخلاف علاقه خود بفروشید، میتوانید این کار را انجام دهید. به سادگی فقط آن را به عنوان “آموزش خصوصی” در نظر بگیرید.
- در مورد نحوه ساخت وب سایت به افراد آموزش دهید یا راهنمایی کنید.
- به افراد در مورد نحوه نوشتن آموزش دهید.
- در مورد نحوه شروع بازاریابی راهنمایی کنید.
میتوانید بلافاصله شروع به کسب درآمد کنید.
اگر فرآیند فروش را درک کنید، نیازی به وبسایت نیست. امکان ارسال پیامک، یک نرم افزار پرسشنامه و یک لینک رزرو، تمام چیزی است که شما نیاز دارید.
با typeform و formaloo آشنا شوید، من اولین فروشها را با آنها شروع کردم.
شما درخواستها را دریافت میکنید، به مردم در مشکلاتشان کمک میکنید و خود را وقف تحقیق در مورد راه حلهای موثر برای آن مشکلات میکنید. در ابتدا به همه پاسخها نیاز ندارید، فقط به زمان بیشتری نسبت به زمان دیگران نیاز دارید. آنها وقت و ظرفیت( واحد درک در زمان) حل مشکل را ندارند. به همین دلیل است که هزینه خدمات، سرعت، راحتی و مسئولیت پذیری شما را پرداخت میکنند.
یک محصول مقیاس پذیر بر اساس آنچه که نتیجه گرفتهاید بسازید.
برای افزایش ارزش پیشنهاد مشاوره خود، یک نوع برنامه درسی طبقه بندی شده برای کمک به سازماندهی ساختار درخواستها ترسیم کنید. میتوانید آن را در قالب یک فایل PDF یا صدای ضبط شده ارائه دهید.
رکن چهارم: بازاریابی
بیایید تصور کنیم MVO خود را ایجاد کردهاید.
میخواهید آموزش برنامه نویسی را بفروشید.
ابتدا برای فروش آن باید قدرت و اعتماد ایجاد کنید.
برای آن یک مجله یا موضوع هفتگی، بر اساس یک موضوع برنامه نویسی در سطح مبتدی ایجاد کنید ( تا به ترافیک بیشتری دسترسی پیدا کنید، 90٪ از بازار مبتدی هستند).
شما با دیگران در فضای برنامهنویسی شبکه میسازید تا محتوای خود را به مخاطبانشان نشان دهید.
و در انتها سرویس خدمات خود را در پایان یک رشته محتوا و شبکه وصل کنید و بیش از 10.000 نمایش ایجاد کنید.
با استراتژی درست و گوش ندادن به باورهای محدود کننده در ذهنتان، تا اینجا فکر میکنم به میانگین حقوق اجتماعی رسیدهاید. اگر این کار را به صورت هفتگی انجام دهید، در عرض 3 ماه میتوانید ببیشترین اولین خود را دریافت کنید.
برخلاف فریلنسرها، شما در طول مسیر نیز در حال ایجاد مخاطب هستید. محتوا و تبلیغات شما هدر نخواهند رفت، شما پتانسیل آینده برای فروش دست آوردههای جدید خود را در حین رشد ایجاد میکنید.
نکته این است که شما باید خود را به طور مدام ارتقا دهید .
اگر پیشنهاد خود را تبلیغ نکنید، پولی به دست نخواهید آورد.
به همین سادگی.
با همه موارد گفته شده، سیستم آکوداما برای ثبت نام باز است.
من به شما مسیر گام به گامی را ارائه میدهم تا با مهارتها، علایق و تخصصهایی که در حال حاضر دارید، یک برند، محتوا، و پیشنهاد ایجاد کنید و به بهترین نحو ممکن آن را بازاریابی کنید.
این سیستم در چند درسنامه، جلسات هفتگی آنلاین و همچنین پشتیبانی گروهی از متخصصین انجام میشود.
اگر علاقهمند شدهاید و آماده هستید تا در نهایت برای خود چیزی بسازید که برای شما آزادی زمانی و مکانی را ایجاد کند، میتوانید ثبت نام کنید.
continue